tafakor90
salam khoshhal misham ba man bashin va jadedtaren haro begem
نظرات شما عزیزان:
مصاحبه جام جم با بهرنگ توفیقی كارگردان «مسیر انحرافی» كه اتفاقا خودش هم از هواپیما بسیار میترسد زمانی انجام شد كه تنها یكی دو قسمت سریال پخش شده بود و هنوز در اوج بود. آنچه میخوانید درباره قسمت های اول این سریال است.
با تماشای دو قسمت اول سریال مسیر انحرافی اولین نكتهای كه به ذهن میرسد و خیلی از رسانهها و سایتهای خبری هم به آن دامن زدند شباهت این مجموعه به سریال معروف لاست است كه حالا ایرانیزه و بومی شده. خود شما هم موافق هستید كه مسیر انحرافی با كمی اغماض به لاست ایرانی تعبیر شود؟
به نظرم اگر ایدهای هم از سریال لاست گرفته شده باشد هیچ اشكالی ندارد ولی واقعا خودمان را مقید به این نكردیم كه حتی در كلیات از لاست تقلید كنیم. واقعیت این است كه یك شباهتی بین مسیر انحرافی و لاست وجود دارد و آن هم سقوط یك هواپیما به جزیرهای ناشناخته است كه اگر اسم این را كپیبرداری بگذاریم خب از این به بعد دیگر نباید در هیچ فیلم و سریالی، هواپیمایی در جزیرهای سقوط كند. من در مرحله پیشتولید این كار نشستم و سریال لاست را به شكل كامل دیدم. به نظرم تفاوتهای ما خیلی بیشتر از تشابهات با لاست است. حتی از لحاظ تولید برآورد یكی از صحنهها و سكانسهای سریال لاست كه هواپیما لای درختها در جزیره گیر میكند به اندازه كل هزینهای بوده كه ما برای ساخت این سریال صرف كردیم. البته هزینه این سریال هم با توجه به جلوههای ویژه و تعداد زیاد بازیگرانش نسبت به استاندارد سریالسازی در ایران كم نبود.
ضمن اینكه از حیث ساختار و قصه نیز در اینجا با یك داستان كمدی و طنز مواجه هستیم كه كاملا با لاست متفاوت است.
دقیقا همینطور است. درضمن قصه ما را شخصیتها پیش میبرند كه این شخصیتها كاملا ایرانی هستند با ویژگیها و خصلتهای شرقی. به هر حال از اینكه سریال را با لاست مقایسه میكنند بدم نمیآید. خب اگر فكر میكنند كه شباهتی وجود دارد شاید وجود داشته باشد.چه اشكالی دارد؟!
اولین چیزی كه در مسیر انحرافی جلب توجه میكند جلوههای ویژه كار است كه كمتر در یك سریال ایرانی شاهد آن بودیم. به هر حال سقوط یك هواپیما و لوكیشنهای بعدی سریال كه باید شمایلی جزیرهگون داشته باشد مستلزم حمایت نهادها و شبكههای سفارشدهنده كار است. آیا پشتیبانیهای لازم صورت گرفت؟
من فكر میكنم از این به بعد قرار است ما این حمایت را ببینیم چون صادقانه بگویم كه ساخت این سریال بشدت مدیون جسارت تهیهكننده كار آقای هاشمی اصل بود. میدانم خیلی از هزینهها را خودش به دلیل اشتیاقی كه برای این كار داشت پرداخت كرده است. به هر حال آنچه را برای فیلمبرداری نیاز داشتیم از سوی تهیهكننده تامین شد. به نظرم گام اول برای اینكه بتوانیم جلوههای ویژه را در تلویزیون جا بیندازیم درست برداشته شد. البته باور دارم كه كار ایرادهای تكنیكی دارد، ولی خوشبختانه به دلیل نقاط قوت آن چندان به چشم نمیآید. ما نگران این بودیم كه سقوط هواپیما را به گونهای طراحی و اجرا كنیم كه خندهدار به نظر نرسد و این چیزی بود كه مدیران سازمان از ما خواسته بودند. من البته به دلیل اعتماد و شناختی كه از مهارت رضا میثاقیان داشتم مطمئن بودم كه این صحنهها خوب از كار درمیآید.
حالا هواپیمای واقعی در كار بوده یا همه صحنههایی كه شاهد هواپیما هستیم دكور، جلوههای رایانهای و تكنیكی كار است؟
نه، هواپیمای واقعی هم وجود داشت. ما از هواپیمایی كه در نمایشگاه هواپیمایی مقابل پارك ارم است استفاده كردیم. یعنی نماهای داخلی را در آنجا تصویربرداری كردیم و نماهای حركت هواپیما روی باند به شكل واقعی فیلمبرداری شده است ولی نمای هواپیما كه در آسمان در حال پرواز است یا زمانی كه سقوط میكند تكنیكهای ویژوال افكت (جلوههای ویژه) است كه با كمی دقت قابل تشخیص است. برای تكههای هواپیما در آن جزیره هم از قطعات اسقاطی هواپیما استفاده كردیم. ببینید همه این سختیها به جای خود، ولی من دوست نداشتم مخاطب احساس كند كه با یك سریال مدعی روبهرو است كه امتیازات خود را به رخ میكشد. من بیشتر بر مبنای حس تجربهگرایی كه در عرصه فیلمسازی دارم به این سریال فكر میكردم و هیچ ادعایی هم ندارم.
اتفاقا از همان تیتراژ سریال كه به نظرم تیتراژ متفاوت و جذابی است یك نوع بیتكلفی و صمیمیت سریال با مخاطبانش احساس میشود و از همان ابتدا به مخاطبانش میگوید كه قرار است با یك مجموعه طنز روبهرو باشند.
كاملا با حرف شما موافقم. خب ما تیتراژ را بعد از اتمام فیلمبرداری ساختیم و از این طریق سعی كردیم وجوه فانتزی سریال را پررنگتر كنیم.
جالب اینكه قصه در عین فانتزی بودن در یك بستر رئالیستی و واقعی روایت میشود و از واقعگرایی به دور نیست. به عبارت دیگر با تركیبی از فانتزی و رئالیستی در روایت قصه مواجه هستیم. نظر شما چیست؟
شخصا به ساخت موقعیت و فضای رئالیستی علاقه بیشتری دارم، ولی ماهیت این قصه به گونهای بود كه عناصر فانتزی هم وارد داستان میشد و در كنار موقعیتهای رئالیستی قرار میگرفت. این حجم از فانتزی هم برای جذب مخاطب لازم بود، اما من سعی كردم به طور كلی داستان را با ساختار فانتزی مطلق روایت نكنم. همه این درصدهای فانتزی و رئالیستی هم به شكل حسی وارد قصه شد و شاید كمتر خودآگاهانه صورت گرفت.
اتفاقا بخشهای فانتزی و تخیلی سریال بویژه در همان دو قسمت اول است كه بیش از هر عنصر دیگری مخاطب را جذب میكند و به نظر برای كارگردان هم این دو قسمت خیلی مهم بوده.
برای من به عنوان كارگردان مساله تقطیع نماها و دكوپاژ خیلی اهمیت داشت و اصلا من عاشق تكنیك در سینما هستم و قسمت اول و دوم این سریال به دلیل حضورپررنگ جلوههای ویژه و صحنههای اكشن برای من خیلی جذاب و بااهمیت بود. حتی این قسمت صحنههای از پیش دكوپاژ شده داشت به همین دلیل كمی كارگردانی در قسمتهای اول بیشتر به چشم میآید.
خب این تقطیعها به ریتم مناسب كار هم كمك كرد كه البته در قسمتهای بعدی كمی افت كرد و نكته دیگری كه برای من جالب بود معرفی تدریجی شخصیتهای قصه بود به طوری كه مانعی در فرآیند ریتمیك سریال ایجاد نكرد.
از محاسن سریال این بود كه شخصیتها درعین پیشبرد قصه معرفی میشدند و من خیلی خوشحالم كه این نظر را از شما میشنوم.
چرا این همه شخصیت؟ سریالی با این حجم از موقعیتهای تكنیكی با تعدد و تنوع بازیگران با دشواری در تولید مواجه نشد؟ یا تعدد شخصیتها را لازمه جذابیت اثر میدانستید؟
ما معتقد بودیم برای ساختن یك جامعه كوچك در آن جزیره ما به شخصیتهای متعدد و متنوعی نیاز داریم و مقتضیات قصه ایجاب میكرد كه هركدام از آنها در داستان حضور داشته باشند و نمیتوانستیم هیچ كدام را حذف كنیم. البته قبول دارم كه تعداد زیاد بازیگر، كار را سختتر میكرد و بیش از همه كارگردانی كه باید همه آنها را هدایت میكرد ولی خب همین سختی برای من لذتبخشتر هم بود. اصلا سینما را به خاطر سختیاش انتخاب كردم.
فارغ از تعدد شخصیتها، چیدمان بازیگران كار هم كمی عجیب و تازه به نظر میرسد. چطور به این تركیب رسیدید؟
اتفاقا خیلی با این سوال مواجه شدهام. ولی هیچ وقت این حس را نداشتم كه با جمع بازیگران عجیب و غریب مواجه هستم. واقعیت این است كه بیشتر به فكر انتخاب بازیگران مناسب برای شخصیتهای قصه بودیم و به نظر من در عمل هم خوب جواب داد و مخاطبان ارتباط خوبی با آنها برقرار كردهاند.
به نظر میرسد مثل یك فیلم سینمایی در انتخاب بازیگران سریال به محبوبیت آنها در نزد مخاطب هم توجه داشتید و این كه از طریق بازیگران و نه خود قصه نیز مخاطب را با سریال خود همراه سازید؟
خب طبیعی است كه ما سریال و فیلم میسازیم تا دیده شود و برای این دیدهشدن از همه ظرفیتهای دراماتیك استفاده میكنیم كه یكی از آنها همین انتخاب بازیگران است. شاید برای من حضور برخی از بازیگران اولویت نداشت ولی به دلیل محبوبیت آن بازیگر در نزد مخاطب، به این انتخاب احترام گذاشتم. مثلا پوریا پورسرخ و فرزاد حسنی انتخابهای من نبودند، اما بعدا به این باور رسیدم كه چقدر انتخابهای درستی بودند و مثلا فكر نمیكردم كه یك روز پوریا پورسرخ به یكی از دوستان نزدیك و صمیمی من بدل شود. مثلا همین لحن صحبتكردن را از پوریا در چند فیلم كمدی دیده بودم كه خوشم نیامد ولی در اینجا به شدت با قصه و ساختار آن عجین شد و این نشان از همان نگاه درست در انتخاب بازیگران است.
اما یكی از انتخابهایی كه با سوالات زیادی از سوی مخاطب همراه شد فرزاد حسنی بود نه به این دلیل كه فرزاد بازیگر نیست بلكه به واسطه شباهت بازی او به جنس اجراهایش در مقام مجری.
خب بیارتباط هم نیست. شخصیت «عارف ساطور»ویژگیهایی داشت كه به نظر میرسید فرزاد حسنی بهترین گزینه برای اجرای این نقش است. منظورم كلاهبرداربودن این شخصیت نیست بلكه قدرت بیان و دایره وسیع واژگانی كه فرزاد به عنوان مجری داشت كمك میكرد تا این شخصیت بهتر دیده شود و جلوه كند و الحق هم فرزاد خوب از پس این نقش برآمد. بازی با كلمات مهارتی بود كه فینفسه در شخصیت فرزاد حسنی وجود داشت و به شكل گرفتن شخصیت ساطور و باورپذیرتر شدن وی كمك میكرد. به نظرم یكی از شخصیتهای سریال كه خوب دیده شد و محبوبیت پیدا كرد همین نقش و بازی فرزاد حسنی بود.
از بهنوش بختیاری هم نباید به سادگی گذشت. در بین بازیگران زن مجموعه به نظر میرسد كه بازی بختیاری بیش از بقیه موردپسند قرار گرفته است. شاید گویش شمالی او در این سریال به جذابیت این نقش كمك كرد؟
قطعا گویش و لهجه خانم بختیاری در جذابیت نقش موثر بود، اما بازی خود ایشان به عنوان یكی از بازیگران باتجربه عرصه طنز را نباید دستكم گرفت. انگیزه قوی و ایدههایی كه خودشان برای این نقش داشتند به شكلگیری این شخصیت كمك كرد. بویژه این كه در این قصه او تلاش میكرد كه لهجهاش را پنهان كند و خانم بختیاری به خوبی از پس این نقش برآمد بویژه زمانی كه عصبانی میشد بیشتر از این لهجه استفاده میكرد كه به غلیظ شدن وجوه طنز ماجرا نیز كمك میكرد.
در چند قسمت اول از خواب استفاده زیادی شد كه خوشبختانه ادامه پیدا نكرد چون من مدام نگران این بودم كه این بخش فانتزی قصه بیش از حد برجسته شده و به ضدخودش بدل شود. ولی ظاهرا این خوابها تمهیدی دراماتیك برای آشنایی و معرفی صحنههای بعدی برای مخاطب بود.
خب این ساختاری بود كه پیمان عباسی برای فیلمنامهاش پیدا كرده بود. پیمان از آن دست نویسندههایی است كه شكست زمان را خوب میشناسد و بازی با زمان را به درستی لحاظ میكند كه به نظر میرسد جذابیت قصه را بیشتر میكند. برای اینكه این تمهید به یك تكرار تبدیل نشود زیاد از آن استفاده نكردیم تا كلیت و انسجام ساختار سریال هم حفظ شود.
خود شما مسیر انحرافی را در چه گونه و ژانری تعریف میكنید؟
به نظر من مسیر انحرافی یك كمدی اجتماعی است. ضمن اینكه به نظر میرسد سریال دارای ساختار و لحنی قصهگوست و تكتك شخصیتهای آن در پیشبرد داستان سهم موثری دارند به طوری كه میتوان آن را یك قصه شخصیتمحور هم دانست.
به نظر میرسد كه داستان قابلیتی بیش از 13 قسمت را داشته است. آیا كمیت آن به دلیل نوروزی بودن آن تعیینشده و مثلا محتوا و مضمون را تحت تاثیر خود قرار داده است؟
واقعیت این است كه طرح اولیه این سریال 26 قسمتی بود، اما با توجه به سنگینبودن كار و سیاستهای سازمان برای پخش این مجموعه در ایام نوروز موجب شد كه این سریال 13 قسمتی شود كه البته الان به دلیل اینكه به بعد از تعطیلات نوروز افتاد در تدوین جدید به 15 قسمت افزایش پیدا كرد. چون برای من پایانبندی قصه خیلی مهم است و این كه مخاطب احساس نكند به بازی گرفته شده لذا به گونهای آن را تدوین كردیم كه در این 15 قسمت به فرجام قابل قبولی برسد و تكلیف تكتك شخصیتها روشن شود.
به نظر میرسد كه این سریال دستكم از طریق زبانی دوپهلو و نمادین به نقد اجتماعی پرداخته و حتی در جاهایی وارد حوزه سیاست هم میشود. انگار یك گشادهدستی در تولید این سریال به چشم میخورد؟
واقعیت این است كه بدون هیچ دیدگاه سیاسی یك فرد سیاسی در سریال معرفی میشود. چون قرار بود كه ما طیفی از افراد مختلف جامعه را در این جزیره كوچك داشته باشیم و بالطبع افراد سیاسی هم بخشی از شهروندان این جامعه هستند و شاید یك نماینده مجلس بیش از هر شغل و صنف دیگر مظهر و نماینده این قشر باشد. البته ما تلاش كردیم كه بدون هیچگونه پیشفرض و قضاوت به شخصیتها بپردازیم و تنوع در شخصیتها را ایجاد كنیم كه آدمهای مختلفی از اقشار گوناگون جامعه در این قصه حضور داشته باشند.
اصلا یكی از ویژگیهای شخصیتپردازی در این سریال در كنار هم قرار گرفتن شخصیتهای متضاد است...
همین تضادست كه وجوه كمدی و طنز ماجرا را شكل داده است. اساسا كمدی در یك موقعیت متضاد شكل میگیرد. عكسالعمل آدمهای متفاوت كه در یك موقعیت مشابه قرار میگیرد، بستر اصلی و بنیاد كمدی را میسازد و ما از این بستر در خلق موقعیتهای طنز بهره گرفتیم.
زمانی كه هواپیما در جزیره سقوط میكند و قصه در این مكان جدید ادامه مییابد به نظر میرسد شاهد یك نوع دوگانگی در ساختار كلی قصه میشویم و شاید فضاهای فانتزی یا فضاسازیهای مربوط به جزیره به خوبی قسمتهای اول و دوم سریال نیست.
دوگانگی نه، ولی یك تغییر لحنی در ساختار قصه و روایت به وجود میآید، چون میزان و حجم جلوههای ویژه و صحنههای اكشن سریال نسبت به قسمتهای اول كمتر میشود. برای اینكه قصه از ریتم نیفتد ما به اتفاقات جدیدی در جزیره نیاز داشتیم كه بالطبع همه آنها نمیتوانست واجد جلوههای ویژه باشد، لذا باید قصه در یك بستر متعادلتری قرار میگرفت كه حالا چون به اندازه 2 قسمت اول چشمگیر نیست به نظر میرسد دچار دوپارگی شده ولی من با این دوپارگی در ساختار مخالفم و معتقدم كه از اینجای قصه به بعد لحن روایت تغییر میكند.
در كنار كمدی موقعیت و شخصیتپردازیهای طنازانه شاهد طنز كلامی هم در سریال هستیم و انگار شما به همه ابعاد طنزپردازی در ساخت این سریال توجه داشتید.
همینطور است. بخشی از بار كمیك قصه و شخصیتها بر مبنای شوخیهای كلامی بنا شده است و خود شخصیتها نیز به گونهای طراحی شدهاند كه این وجه را پررنگتر میكند. حتی با خود سینما هم در این سریال شوخی میكنیم.
مثلا یكی از شوخیهای بامزه این سریال با سریال ارتفاع پست ابراهیم حاتمیكیا و تقلید نقش حمید فرخنژاد بود...
خب این یكی از تمهیدات جذاب در كارهای طنز است كه سینما در واقع با خودش شوخی میكند. البته ما برای این كار از آقای فرخنژاد اجازه گرفتیم كه خود ایشان هم از تماشای این صحنه خوششان آمده بود. جالب اینكه دوست داشتم نام سریال نیز مثل ارتفاع پست یك اصطلاح هواپیمایی باشد كه به این دلیل مسیر انحرافی را انتخاب كردیم، البته با توجه به خود قصه و مسیری كه هواپیما در آن قرار میگیرد نیز این عنوان بامعنایی بود.
به نظرم در نخستین تجربه سریالسازی خود گام موفقی برداشتید. آیا در این مسیر بازهم گام برمیدارید یا دور سریالسازی را خط میكشید. آیا قصد ندارید نوع و جنس دیگری از همین شكل سریالسازی را ادامه دهید؟
نه، این مسیر را افراد دیگری باید ادامه بدهند. به نظرم این تجربه خوبی بود كه باید در اشكال و توسط اشخاص دیگری ادامه پیدا كند. صادقانه عرض كنم بیش از آن كه نگران خودم باشم دغدغه تكنیك در سریال رادارم و قلبا علاقهمندم كه جلوههای ویژه در سینما و تلویزیون ما بیش از ظرفیت كنونی مورد استفاده قرار بگیرد و ما این توان و ظرفیت را در كشور خودمان داریم. ضمن اینكه من به تجربهگرایی در عرصه فیلمسازی علاقهمندم و تلهفیلمها و سریالی كه ساختم این نكته را اثبات میكند. به تداوم سریالسازی علاقهمندم، اما دوست دارم فضا و موقعیت دیگری را تجربه كنم. بیش از همه اینها به توسعه و پیشرفت تكنیك در تلویزیون و سینما علاقه دارم و امیدوارم مدیران و مسوولان فرهنگی ـ هنری هم برای این بعد از سینما و تلویزیون سرمایهگذاری بیشتری داشته باشند.
ابزار تماس با ما
Power By:
LoxBlog.Com |